بیتفاوتی

ساخت وبلاگ

خیلی وقت است که رسیده ام به سطح بیتفاوتی

نه خیلی خوشحال میشوم و نه خیلی نارحت

نه خیلی حسرت دارم نه هیجان

احساس میکنم آدمها وقتی به این سطح میرسند از حرکت باز می ایستند یا حداقل حرکتشان بی انگیزه ست و فقط از سر عادت یا برای رفع نیاز حرکت میکنند.

شوق توی دلشان میمیرد و همین میشود که بقول آرمان یادشان میرود که با پدیده ی شگفت انگیزی بنام زندگی روبرو هستند.

غرق میشوند در ریتم شبانه روز... غرق میشوند در روزمرگی...

گاهی فقط شاید با دیدن حسرتهایشان که حالا برای بقل دستیشان خاطره است یک گوشه ای از قلبشان تیر بکشد و فقط همین ...باز اما خودشان را به همان کوچه بیخیالی میزنند ...انگار دنیا یک سیلی محکم توی گوششان زده و گفته همینه که هست...

و امید گم میشود در لحظه هایشان

امید چیزیست شبیه به ویتامین

پیدا نیست اما کم شدنش آدم را کم توان میکند.

ویتامین را میشود خرید

راستی

امید را کجا میفروشند؟؟؟؟

♥ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 0:11 توسط پریماه:

راست گفتند......
ما را در سایت راست گفتند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailydairy بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1402 ساعت: 1:28