راست گفتند...

متن مرتبط با «داشت» در سایت راست گفتند... نوشته شده است

یک روز ک بیایی بهت خواهم گفت ک چقدر دوستت داشتم.. حتی از آن زمان ک نبودی

  • اینروزها تا ویدیو خوشمزگیهای یک نی نی رو توی اینستا میبینم یا حتی توی خیابون میبینم ک مادری دست بچه کوچولوشو گرفته یهویی یچیز عجیبی توی گلوم سنگینی میکنه چشمام خیس میشه بعد بزور میخوام نفس عمیق بکشم و هی آب دهانمو قورت بدم تا اون بغض لعنتی رو فرو بخورم.این ماه برنامه دارویی خاصی ندارم. دکتر م.. میخواست بازم هاش ام جی بده و چنتا داروی دیگه ولی من نگرفتم.بعدش رفتم پیش دکتر ت... اونم گفت آزمایشات خوبه ، چنتا مکمل داد و گفت نهایتا فعلا باید ای یو ای کنی.....نمیدونم چرا حس میکنم خیلی از پزشکا قدرت تشخیص آنچنانی ندارن.. فقط یه سیر دارویی و درمانی رو حفظ کردن و میدونن هر بار اگر نتیجه نداد بایستی یکم ولتاژشو ببرن بالا ...خیلی وقتا اصن کاری ندارن ک دلیل اصلی چی میتونه باشه، با اینکه اعتقاد خاصی ب طب سنتی ندارم اما فکر میکنم شاید بهتر باشه اگر بجای تزریق دوباره و دوباره ی اون آمپولهای هورمونی ک معلوم نیس چه بلایی ب سر آدم میارن برم سراغ طب سنتی. روغن سیاهدونه گرفتم . هر شب شکم رو باهاش ماساژ میدم و یه پلاستیک میزارم روش چون باعث گرمی رحم میشه. چنتا مولتی ویتامین مصرف میکنم . فردا سیاهدونه میخرم تا رژیم سیاهدونه عسل رو شروع کنم. من هرجور شده باید طبع بدنم رو گرم کنم. هر روز مدیتیشن میکنم. سعی میکنم زیاد خودمو درگیر افکار منفی همیشگی نکنم .و اگه خدا بخواد این ماه ک حقوق بگیرم میرم پیش اون پزشک طب سنتی.راستشیکجورایی... حس میکنم اون بالاسری خیلی کریمه.... هیچوقت نمیخوام و نمیتونم ک ازش ناامید بشم. اما میدونی؟ همیشه یه چیزی تو گلومه انگار.......... ♥ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 22:52 توسط پریماه: بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امشب ع... داشت از شوهرش میگفت

  • متولد همون ماهیه ک شوهر من....میگفت همه شون مثل همه ن ...گفتم مثلا تو چی؟گفت نظم خاصی دارن...اهل ورزش... خندیدم گفتم ولی همسر من اصلا منظم نیستآزی نگاهی ب ع... کرد و گفت چقد خوبه ک شوهر ادم منظم باشه و چند بار تکرارش کرد.دوباره حس بدی توی دلم پیدا شد...حس پایین بودن...حس بیرحمی ک مثل تریلی از روی من رد میشه و له م میکنه.حس تحقیر شدن بهم دست میده وقتی ک میبینم قشر دانشگاهی اکثریت همسرانشون هم دانشگاهی هستند و همسر من تازه ب این فکر افتاده ک نیسان بخره و باهاش کار کنه. بعضی وقتا میخوام با بی شرمی تمام پاشم و بگم آخه چرا؟ و اونوقت جواب میاد ک خودت انتخابش کردیمن هرگز عاشق نبودم... گاهی حس میکنم هیچوقت حس عشق آتشین رو تجربه نکردم... حتی تو نامزدی که همه عاشق اینن ک یجورایی در برن و برن عشق و حال من همیشه دنبال این بودم ک اینجور برنامه ها رو کنسل کنم.نمیدونم چرا به درخواست ازدواج همسر جواب بله دادم . شاید برای اینکه احساس میکردم خیلی بی لیاقت و دوست نداشتنی هستم شاید حس میکردم زشتم. برای همینم بود ک تو اونهمه مدت تحصیل هرگز کسی بهم پیشنهاد ازدواج نداد در حالیکه تمام دوستام چندین مورد داشتن..... تو خودت رو بزار جای من فکر نمیکنی فاقد هرگونه جذابیتی هستی؟منم یه دختر محجبه و محجوب بودم... حتی با پسرها حرف هم نمیزدم... خدایا مگه تو نمیگفتی با حیا باشید و با ایمان من بهترینها رو بهتون میدم..؟ نخواستم.... الان دیگه حتی از اون با حجاب بودن هم خسته شدم....از محجوب بودن و حرف نزدنی ک منجر میشه ب دیده نشدن حالم بهم میخورهحالم بهم میخوره از بس تمام عمر زندگیمو پنهان کردم ... از آدمهای اینجا...آدمهایی ک انگار من از جنسشون نیستممن ...بچه روستا...با پدر و مادری ک حتی درس نخوندن.. و گاهی حس, ...ادامه مطلب

  • زنی ک هیچ گاه خودش را دوست نداشته

  • لعنت ب اون دنیایی ک توش من خودمو دوست ندارم.لاغریم آزارم میدهتوی آینه ک نگاه میکنم نمیتونم قربون صدقه صورت کشیدم برم.دوسندارم پیش دیگران روسریمو درارم چون میترسم بازم ینفر کم پشت بودن موهامو بروم بیار, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها